جاده

جاده و عشق مهیاست بیا تا برویم ...

جاده

جاده و عشق مهیاست بیا تا برویم ...

بیوتن


چند نکته درباره بیوتن یا بی وطن ...

این کتاب را در تعطیلات سه روزه مربوط به نیمه خرداد ماه خواندم. کتابی که مثل اکثر کتابهای امیرخانی نمی شود راحت با آن ارتباط برقرار کرد در نگاه اول؛ به تعبیر دیگر، آسان خوانده نمی شود. داستان زندگی پُست مدرنیته در دل مدرنیته که همان منطقه منهتن نیویورک باشد.

داستان با ورود ارمیای ایرانی، ارمیای جانباز به فرودگاه نیویورک و استقبال آرمیتا، دختر ایرانی ساکن در نیویورک از ارمیا آغاز می شود و کلا فاصله زمانی دو ماه شعبان و رمضان و نهایتا عید فطر و اتفاقاتی که در این دوماه رخ می دهد برای ارمیا، به تصویر قلم امیرخانی کشیده می شود.

1-بعد از خواندن چند اثر از امیرخانی این بار صعوبت گذشته را نداشت مراحل اولیه خواندن کتاب؛ همین که کتاب از همان ابتدا تو را به قلب مدرنیته می برد، به گوشه گوشه زوایای پنهان و پیدای نیویورک و منهتنش، برایت شوق آفرین می شود تا این کتاب را از دست ندهی. ( بر خلاف قیدار و شروع نه چندان گیرایش)

2- نیویورک را و مخصوصا محله های مرکزی آن را به شلوغی و ازدحام باید بشناسیم. ولی در روایت امیرخانی و فضای داستان بیوتنش که حول تنها چند شخصیت می چرخد هیچ گونه ازدحام و شلوغی و این گونه مسائل دیده نمی شود جز چند کلمه درباره ترافیک. همین؛ روایت کانه در یک دهکده آرام ولی با آپارتمانهای مجردی و چند ده متری می گذرد.


3- مسعود ده نمکی را از سال 73 می شناسم. سال 74 او را در نماز جمعه دانشگاه تهران دیدم. نشریه معروف شلمچه اش و سپس جبهه و فکه، سال بعد و سالهای بعد معرف او در کل کشور شدند. خاطرات دیگری هم از او دارم که محل بحث آن اینجا نیست. مانند دیدار در دفتر کارش که شبیه سنگر بود یا خاطرات میدانی از نماز جمعه ای که زمان دادگاه کرباسچی و به امامت هاشمی رفسنجانی بود و یا کوی دانشگاه و ...

حالا ربط ده نمکی و بیوتن چیست؟
با شناخت قبلی که از ده نمکی داشتم تمام فیلمهای او را دقیقا در راستای افکارش دیدم. از فقر و فحشا تا کدام استقلال کدام پیروزی؟ از سه گانه اخراجی ها تا معراجی ها. در همه فیلمها ، مقالات و صحبتهای کارگردان را می دیدم که برصفحه سینما به نمایش در می آیند. دقیقا و عینا همانهایی که شینده بودم و یا خوانده بودم.

هنوز هم متوجه ربط ده نمکی و بیوتن نشده اید می دانم ...
ده نمکی برای کارگردان شدن وارد سینما نشده است. بلکه او برای بیان حرفها و اعتقاداتش رو به هنر هفتم آورده است. اعتقادات فرهنگی و اجتماعی اش. دغدغه هایش، ایدئولوژی انقلابی اش؛ به گمانم ده نمکی هر چه حرف داشته در این حدود ده فیلم سینمایی و مستندی که ساخته، زده است. حداقل، من دیگر حرف نزده ای از او سراغ ندارم. ( نخوانده ام و نشنیده ام از او) مگر این که تجربیاتش و مطالعات سالیان اخیرش درا و باوری را پرورانده باشد که بخواهد باز بر اساس آن باور جدید هم فیلمی بسازد، ار نه ده نمکی دیگر در سینما فعال نخواهد بود، آن هم با آن حد استقبال از گیشه اش ...

رضای امیرخانی را هم دقیقا این طور دیدم، او نمی نویسد که نوشته باشد؛ نمی نویسد که نویسنده باشد و از او به رمان نویس یاد شود؛ او می نویسد آن چه را که در وجودش تبدیل به باور شده است. اعتقاداتش را هنرمندانه و با ادبیات کاملا منحصر به فردش به خوانندگانش منتقل می کند. در این 5 اثری که از او خوانده ام هر کدام گویا با بخشی از حرفهای درون سینه  امیرخانی آشنا می شده ام که چیزی، مطلبی، نکته ظریفی از جنس عالم معنا ( یا همان متافیزیک یا ماوراء الطبیعه یا اگر بی تکلف بخواهم بگویم همان عرفان ) به عنوان نخ تسبیح در آنها مشترک است. حتی در سفرنامه هایی مثل "داستان سیستان" و "جانستان کابلستان"ش. این عرفان را اگر کمی در آن ریز شوید خواهید دانست که رضای امیرخانی از پای منابر و اولیای صاحب نفس و یا از کتب عرفای سالک الی الله فرا گرفته و آن ظرائف رندانه را در اوج هوشمندی اش در قالب هنر قلم و و پردازشهای داستانی اش به مخاطبش انتقال می دهد.
ده نمکی را چون به زعم خودم کمی شناخت داشتم آن گونه نظر دادم که دیگر به این پررنگی او را در سینما نخواهیم دید ولی امیرخانی را ... امیدوارم انبان دغدغه های اجتماعی (بخوانید انسانی)اش آن قدر پربارتر باشد که بتوانیم تا آینده نه چندان نزدیک شاهد ادامه آثار او باشیم.




4- چون خودم خیلی اهل فوتبال خیابانی بودم فوتبال را برای لذتش بازی می کردم و از تلوزیون هم تماشا می کردم و تعصبی به هیچ تیم خارجی خاصی نداشته و ندارم. از جام جهانی 86 که آن موقع ده سالم بود تا امروز تقریبا همه اطلاعات مربوط به جهان فوتبال ( مخصوصا فوتبال اروپا) را رصد کرده همه را خوب به یاد دارم. رود گولیت، فان باستن، ژان پیر پاپن، روبرتو باجو، استویچکف، ریوالدو، رونالدوی برزیلی، رونالدینهو، مسی ، کریستیانو رونالدو و حتی زیدان، هیچکدام مثل مارادونا نشدند مگر این لیونل مسی. در میان تیمها از آن آ ث میلان ساچی و کاپلو با آن ستاره های معروف هلندی اش گرفته تا من یونایتدی که الکس فرگوسن ساخت و تا لیورپول و رئال کهکشانی وبایرن مونیخ و آژآکس، هیچکدام نشدند مانند بارسلونایی که پپ گواردیولا ساخت.

فوتبال و بیوتن؟؟ !! خواهم گفت.

وقتی شما خودت فوتبال بازی کرده باشی ، آن هم گل کوچک، و وقتی بازی تیمی مثل بارسای گواردیولا را دیده باشی و فوتبال را بفهمی، بقیه مسابقات را که نگاه میکنی تصور میکنی صرفا مشغول توپ بازی کودکانه هستند و لذت وافری از تماشایش نمی بری.

حالا بیوتن...
بی وطن امیرخانی انصافا قشنگ و دلنشین است و فکر و ذهنت را ، هم حین مطالعه کتاب و هم تا مدتها پس از خواندنش درگیر می کند ولی ...

ولی "منِ او" کجا و بیوتن کجا؟ " من او" کجا و قیدار کجا؟ وقتی طعم "من او" را به تو چشانده باشند دیگر کمتر کتابی است که بتواند تا آن حد روح تو را به رقص درآورد. ( همان طور که هنوز کسی نیامده همانند مارادونا که آن طور رقصنده با توپ ، کل بریتانیای استعمارگر را یک تنه دریبل کرد و رقص کنان و تحقیرکنان به انگلیس گل زد). فقط باید دعا کنم تا این حالت شیدایی که نسبت به "من او" پیدا کرده ام از آن خارج شوم ارنه لذت مطالعه بیشتر از من گرفته خواهد شد. همان طور که لذت تماشای فوتبال از من گرفته شده و الان که مسابقات جام جهانی فوتبال شروع شده است تماشایش برایم ذوقی نمی آورد.


درنگ: هرکه را ذوق دین پدید آید       شهد دنیاش کی لذیذ آید


نظرات 4 + ارسال نظر
فجر شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 17:23

آخی یاد بلاگفا بخیر.

زمانی یکشنبه 17 خرداد 1394 ساعت 13:53

سال 86 ده سال داشتید؟؟؟
فونتش چقد ریزه

سلام
سال 86 میلادی منظورمه همکار عزیز
سال 86 جام جهانی در مکزیک برگزار شد و مارادونا و آرژانتین قهرمان شدند
سال90 هم جام جهانی در ایتالیا برگزار شد و آلمان قهرمان شد.
الان هم شماره یکی از همکارام رو هم با همین 9086 حفظ شدم
فونتشو درشت تر کنم؟

مغز مداد یکشنبه 17 خرداد 1394 ساعت 19:08 http://khaneikenareabrha.blog.ir

قیدارش را می پسندم
چون :
تا آخر تاب آوردمش

ارتباط خوبی برقرار کردم

الحق و الانصاف قلمش ....

قَلَمش پُر تاب و توان

برای درنگتان : کتاب را که ؛ تاب می آورد ؛ به روز است و به شب ؛ روزگارانتان کتابی ِ تمام .

کتابخانه ن والقلم دوشنبه 18 خرداد 1394 ساعت 09:51 http://nvalghalam.blogsky.com/

http://www.lisna.ir/%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4/18341-%D8%AA%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%84-%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%AA%D9%86

لطفا این لینک رو ملاحظه بفرمایید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد